پیشرفت های رها
چندوقتیه متوجه شودم 1چیزخیلی عجیبی تو خونس اون 1موجود زندس هر کاری میکنم نمیتونم بگیرمش اسمش نمیدونم چیه اما مامانم بهش میگه تو تو
قیافشم این شکلیه
چند روزه پیشم 1جایی رفتم کلی از این توتوها دیدم
عزیز دل مامان از اون وقتی که از مسافرت اومدیم چیزای جدیدی یاد گرفتی مثل
د د
ام
به به
ات
بای بای کردن
سلام کردن
خیلی وقته تو گریه هات میگی ما ما
تاب بازی که میکنی برا گفتن تاب تاب عباسی خیلی تلاش میکنی
یاد گرفتی چام چام مکنی
برا یاد گرفتن کدو کدو هم در تلاشی
البته بعضی از چیزارم قبل مسافرت بلد بودی
گلم امشب خیلی خوشحالم کردی 1کوچولو نون بهت دادم که بخوری داشتی میخوردی منم بهت گفتم به به میدی مامان بعد از تو دهنت در اوردی گذاشتی تو دهنم وای خدا انگار دنیارو بهم داده بودی
دوست داری دستتو به مبل بگیری بایستی اما خودت نمیتونی بلند بشی
اینم از مراحل نشستنت